افتاده گی آموز اگر طالب فیضی هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
یادش بخیر قدیما دروغ گو دشمن خدا بود
گر برنفس خود امیری مردی گر بر دگران خرده نگیری مردی
مردی نبود فتاده را پای زدن گر ذست فتاده ای بگیری مردی
حالا چقدر مردی؟
دوستان عیب کنند که چرا دل به تو دادم باید اول ز توپرسید که چنین خوب چرایی
صدبار بدی کردی و دیدی ثمرش را نیکی چه بدی کرد نکردی تویکبار
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس گویی ولی شناسان رفتن ازین ولایت
یاران این زمانه همچون گل انارند از دور جلوه دارند نزدیک بو ندارند
چون تو با بد بد کنی پس فرق چیست
هرکسی از ضن خود شد یار من در درون خود نجست اسرار من
توکه نوشم نهی نیشم چرایی توکه یارم نهی پیشم چرایی
توکه مرهم نهی زخم دلم را نمک پاش دل ریشم چرایی
دوستی با هرکه کردم خصم مادرزاد شد آشیان هرجا گزیدم لانه صیاد شد
آن رفیقی که با خون وجگر پروردمش وقت مردن برسر دار آمدوجلاد شد
اینجا همه شکل سنگ دارند یک صورت وهفت رنگ دارند
نظرات شما عزیزان:
طاهر 
ساعت12:42---4 مرداد 1392
سلام.آخه اگر این بیت شما رو بخونیم یه معنی می گیریم واگر بیت اصلاحی رو بخونیم معنی دیگه درک می کنیم واگر باز به اصل بیت که متعلق به مولاناست نظر کنیم،اصل بیت،بیت اصلاحیه.
اگر اون شعر قبلی رو خوندین احتمالا اینم خوندین،هردو شعر از فاضل نظریه اما این شعر از دیوان جدیدش به اسم ضدّ.ببخشید که وقتتون رو می گیرم با مطالب مشقی.
تقدیم با احترام:
همراه بسیار است، اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها، این هم غمی نیست
دلبسته اندوه دامنگیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست
کار بزرگ خویش را کوچک مپندار
از دوست دشمن ساختن کار کمی نیست
چشمی حقیقت بین کنار کعبه می گفت
«انسان» فراوان است، اما «آدمی» نیست
در فکر فتح قله قافم که آنجاست
جایی که تا امروز برآن پرچمی نیست
پاسخ:باسلام و درود
آقاطاهرحرفتو بزن ببینم چی می خوای بگی هی خودتو نزن به کوچه علی چپ اصلا شما حکیم توانا ببینم کی هستی بدون مقدمه آمدی اصلا نباید جوابتو میدادم باورکن من حوصله این جور آدمارو ندارم ببخشید خیلی صادقانه حرف میزنم اصلا منظورت از این حرفا چیه من با خدا خودم در دل کردم خیلی صمیمی ودوستانه قضیه حضرت موس واون چوپان ونشنیدی چوپان داشت با خدا راز ونیاز میکرد میگفت چارقت دوزم کنم شانه سرت و.....حضرت موسی آمد گفت چرا کفر میگی ومرد چوپان ناراحت شد از خدا وحی آمد ای موس به شما چه ارتباطی داره بنده من هرجور دوست داره بزار منو بپرسته البته دوست عزیز ببخشید خیلی رک صحبت کردم اصلا دوست ندارم از من ناراحت بشی واقعابخشید طاهر یعنی پاک پس شما مطمعن پاکی واقعا ببخشید تورو خدا از من ناراحت نشو فقط صادقانه حرف بزن مثل فلسفی ها سفسطه و مقلطه نکن واقعا بازم ببخشید خیلی ببخشید برادر صداقت یادت نره منتظر شمام ببینم کی هستی
طاهر
ساعت12:42---4 مرداد 1392
سلام.آخه اگر این بیت شما رو بخونیم یه معنی می گیریم واگر بیت اصلاحی رو بخونیم معنی دیگه درک می کنیم واگر باز به اصل بیت که متعلق به مولاناست نظر کنیم،اصل بیت،بیت اصلاحیه.
اگر اون شعر قبلی رو خوندین احتمالا اینم خوندین،هردو شعر از فاضل نظریه اما این شعر از دیوان جدیدش به اسم ضدّ.ببخشید که وقتتون رو می گیرم با مطالب مشقی.
تقدیم با احترام:
همراه بسیار است، اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها، این هم غمی نیست
دلبسته اندوه دامنگیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست
کار بزرگ خویش را کوچک مپندار
از دوست دشمن ساختن کار کمی نیست
چشمی حقیقت بین کنار کعبه می گفت
«انسان» فراوان است، اما «آدمی» نیست
در فکر فتح قله قافم که آنجاست
جایی که تا امروز برآن پرچمی نیست
طاهر
ساعت6:02---4 مرداد 1392
یه مورد از باب اصلاح:یه بیت از اشعارت غلط املایی و محتوایی داره،درستش اینه:
هرکسی از ظن خود شد یارمن
وز درون من نجست اسرار من
پاسخ:ممنون خود این شعر مفهوم همین جمله شماست امیدوارم متوجه شده باشی بازم ممنون
طاهر
ساعت6:00---4 مرداد 1392
سلام.شعرات قشنگ بود.اینم از ما یادگاری داشته باش
از باغ مي‌برند چراغاني‌ات كنند
تا كاج جشنهاي زمستاني‌ات كنند
پوشانده‌اند «صبح» تو را «ابرهاي تار»
تنها به اين بهانه كه باراني‌ات كنند
يوسف! به اين رها شدن از چاه دل مبند
اين بار مي‌برند كه زنداني‌ات كنند
اي گل گمان مكن به شب جشن مي‌روي
شايد به خاك مرده‌اي ارزاني‌ات كنند
يك نقطه بيش فرق رحيم و رجيم نيست
از نقطه‌اي بترس كه شيطاني‌ات كنند
آب طلب نكرده هميشه مراد نيست
گاهي بهانه‌اي است كه قرباني‌ات كنند
پاسخ:با درود وسلام بسیار این شعر برایم جالبه هرچند چندین وچند با راین شعر راقبلا خواندم ولی بازم برایم جالبه میخوانم راستی آقا طاهر بیشتر ببینمت فقط اینی که گفتی زیاد غریبه نیستیم برایم جالب بود احساس میکنم تازه با شما آشنا شدم فکر نکنم آشناییت قبلی داشته باشیم اگرچیزی هست خصوصی می فرمایید لطفا ممنون میشم
|
نویسنده: 
